بیشتر آدمها دوست دارند بتوانند کلمات را به نحوی تاثیرگذار به کار ببرند و گاهی برخی این رویا را دارند که با کلمهها بتوانند صلح، عشق و شادمانی بیشتری به جهان و انسانها ببخشند. داستان «
واژه فروش»
ایزابل آلنده، مجالی برای فکر کردن به این ایدهها و رویاها فراهم میکند.شخصیت اصلی داستان دختری به نام «بلیسا» است که در شرایط سختی زندگی میکند. او تا 12 سالگی هیچ هنری جز «مقاومت در برابر گرسنگی و خستگی» ندارد. شرایط خشکسالی و بارانهای سیل آسا بسیاری از مردم از جمله چهار خواهر و برادر او را به کام مرگ کشیده است.بلیسا راهی جنوب میشود تا در شرایط بهتر، دستکم زنده بماند. در میانه راه او با دیدن صفحه یک روزنامه که تا آن زمان هیچ چیزی راجع به آن نمیدانسته، «فن نوشتن را کشف میکند» و وقتی در مییابد «کلمات بی آنکه اربابی داشته باشند راه خود را به دنیا پیدا میکنند»، حرفهی «واژه
فروشی» را برای خود انتخاب میکند در عین حال او کار دیگری هم نمیداند و اگر کلمه فروش نشود باید فاحشه یا کلفت شود. واژه فروشی از نظر او دستکم محترمانهتر به نظر میرسید.شاید این سوال پیش بیاید که مگر حرفهی "واژه فروشی" وجود دارد؟به نظرم آنچه در کتاب تحت عنوان «واژه فروشی» مطرح میشود یک جورهایی همان «تولید محتوا»ی امروزی است البته تولید محتوای تاثیرگذار نه هر محتوایی؛ اما یک تفاوت مهم دیگر هم در کار بلیسا وجود دارد و آن اینست که بلیسا به برخی افراد دو کلمه «جادویی» ویژه آن فرد هم یاد میدهد.دقیقا بر اساس همین نکته است که میتوانیم این کتاب را در «سبک رئالیسم جادویی» دستهبندی کنیم.بلیسا که دیگر به واژه فروشی شناخته شده است، مورد توجه کلنل جنگجو و مخوف ناحیه قرار میگیرد.. کلنل از اینکه هر جا وارد میشود همه مطالعات فضای مجازی و ارتباطات ...
ما را در سایت مطالعات فضای مجازی و ارتباطات دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 0cyberstudy0 بازدید : 29 تاريخ : پنجشنبه 21 دی 1402 ساعت: 15:48